می خواهم بخوابم :
دیر است دود دیدگانم را می آزارد دیگر نگاه هیچکس بخار ژنجره ام راژاک نخواهد کرد دیگر هیچ کسی از خیابان خالی کناراتاقم نخواهد گذشت چشمان من چه دارد که به شب بگوید شب از من خالی است شب های بی تو ازمن و تصویر پرپروانه ها خالیست
من ایمان دارم که عشق تنها تعلق و وابستگی نیست چیزی فراتر می بایست باشد که من این چنین بی تاب توام یاد تو هرلحظه با من است یاد انسان را بیمار می کند روز بد تنهایی مرگ را بی دلیل به خاطرم می آورد به خاطر بیاور که در این لحظات نیاز من به تو نیاز من به تمامی ذرات زندگی است.
روزی حس کردم فقیر ترین آدم روی زمین هستم چون تورا از دست داده بودم خواستم برای ازدست دادنت قطره ای اشک بریزم ولی تمام اشک هایم را برای بدست آوردنت از دست داده بودم
هیچ کس نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه ولی من حداقل اینو بهش یاد دادم که وقتی شکست لبه تیزش دست اون کسی رو که شکسته نبره.
غرور
غرور نذاشت بهت بگم قدخدا دوست دارم
حالا نشستم یه گوشه دارم ستاره می شمارم
تنهایی عین یه تبر شکسته برگ و ریشمو
سوزونده افت غرورازحالا تا همیشمو
اگه بهت گفته بودم حالا تو مال من بودی
من توخیال تو بودم توتو خیال من بودی
کاشکی میون من و تو اون روزا حصارنبود
هیچی میون ما بجز دلای بی قرار نبود
انگار که تقدیر نمی خواست ما در کنار هم باشیم
منم بهار تو باشم توام بهار من باشی
یه خلوت ساکت و سرد انگار اسیرمون شده
نمی شه فکر دیگه کرد ما خیلی دیرمون شده
تو رفتی و حالا دیگه اونور دنیا خونته
انگار نه انگار که کسی این ور اب دیونته
تقصیره هر دومون بوده ما عشق رو نشناخته بودیم
فقط یه قصرکاغذی تو رویامون ساخته بودیم
باید یکی از ما دو تا غرور رو میزاشت زیر پا
آروم به اون یکی می گفت یه عاشق واقعی باش
جدایی دستای ما یه اتفاق ساده نیست
کاش تو دنیا هیچکسی قربونی غرور نشه
راه دو تاژرنده ای کاش هیچ روزی از هم دور نشه